جدول جو
جدول جو

معنی کلافه زن - جستجوی لغت در جدول جو

کلافه زن
نخی که سرگل گانده و دور چوب می پیچدوسیله ای در نخ ریسی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکافه زن
تصویر شکافه زن
کسی که شکافه بر ساز می زند، نوازنده، ساززن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلافه شدن
تصویر کلافه شدن
کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاف زن
تصویر لاف زن
آنکه لاف بزند، خودستا
فرهنگ فارسی عمید
(تُ مَ / مِ فُ)
لاف زن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ کَ دَ)
سرگشته و سراسیمه شدن. مضطرب گشتن. (ناظم الاطباء). مانند کلافه سردرگم شدن. گیج شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، سرگشته شدن از گرما، از گرما نزدیک بیهوشی رسیدن. دل گرفتن از گرما یا بخار گرم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخت ناراحت شدن: ’از گرما کلافه شدم’. (فرهنگ فارسی معین). بمعنی بهم خوردن حال و خارج شدن از حالت طبیعی بمناسبت گرمای زیاد (در حمام و یا در زیر آفتاب سوزان و غیره) با علتهای دیگر هم ممکن است استعمال شود. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) ، از کوره دررفتن. بیش از حد طاقت کسل یاناراحت و عصبانی شدن. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
کسی که شکافه بر ساز میزند و سازنده و ساززن. (آنندراج) (انجمن آرا). سازنده و مطرب. (برهان). مطرب. (ناظم الاطباء). زخمه زن. نوازندۀ ساز با مضراب:
مثال طبع مثال یکی شکافه زن است
که رود دارد بر چوب برکشیده چهار.
دقیقی (از اسدی).
فراز هر زمینی هست گویی صد نگارستان
میان هر درختی هست گویی صد شکافه زن.
قطران (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(حَ شِ)
خودستا. خودنما. صلف. متصلف تأه. جعظری. تیاه. تیهان. صلاّف، جعظار، کوتاه درشت لاف زن. جعظاره، کوتاه سطبر لاف زن کم عقل. تیار، مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
نوازندۀ کاسه (از آلات موسیقی) :
ز بهر مقرعیان تاج شاه چین بستان
ز بهر کاسه زنان تخت میر روم بیار.
مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 194)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
یا کاه زنه. طوری از طناب که بکاه آگنند و بر ستور حمل کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکافه زن
تصویر شکافه زن
کسی که شکافه بر ساز زند مطرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلافه شدن
تصویر کلافه شدن
مانند کلافه سر در گم شدن گیج شدن، سخت ناراحت شدن: (از گرما کلافه شدم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه زن
تصویر کاسه زن
نوازنده کاسه: (ز بهر مقرعیان تاج شاه چین بستان ز بهر کاسه زنان تخت میرروم بیار،) (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاف زن
تصویر لاف زن
خودستا متکبر: هر خرامنده بکبر لاف زن خویشتن ستای، مدعی باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلافه شدن
تصویر کلافه شدن
((~. شُ دَ))
سرگشته شدن، گیج شدن
فرهنگ فارسی معین
پراکنده گو، چاخان، خودستا، خویشتن ستا، صلف، گزافه گو، لاف پیما، مدعی، هرزه درا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ابزاری در نخ ریسی که نخ را کلاف کند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی